آنچه در این مقاله خواهید خواند
عطار نیشابوری کیست؟ شیخ فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری مشهور به « عطار » شاعر بزرگ ایرانی در قرن ششم در روستای کدکن نیشابور به دنیا آمد. شاعر و عارف بزرگ که در دنیای تصوف به مقام ارشاد رسیده است، نخست به اعطاری اشتغال داشت و در کنار آن به طبابت نیز می پرداخت.
ولادتش در سال۵۴۰ هجری قمری در نیشابور خراسان، ظاهراً ده دوازده سالی قبل از پایان عهد سنجر روی داد، عطار در نیشابور زیست، و عنوان عطار را از پدرش که سالها در آن شهر بدان پیشه اشتغال داشت یاد گرفت. وی فریدالدین محمد نام داشت، که به جهت شغلش یا احتمالا بعد از آنکه اقدام به سرودن شعر نمود به عطار معروف شد.
عطار نیشابوری در اواخر عمرش بر اثر ماجرایی که از درویشی در مقابل چشمانش روی داد از عطاری دست کشید و به عالم عرفان تصوف روی آورد. عطار در این دوره به مسافرتها رفت و روز به روز به دانسته ها ی خود نیز افزود. عطار پس از این تحولی که در زندگیش بوجود آمده بود، برای کسب علم به هند، عراق و مصر مسافرت کرد، به مکه رفته و حج نمود.
در همین سفرها بود که شیخ مجدالدین بغدادی مورد توجه عطار قرار گرفت و از مریدان او شد، عطار آثار فراوانی دارد که ازآن جمله است. اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، تذکره الاولیاء ، مظهر العجایب، و منطق الطیر که منظومه ایست بالغ بر ۴۶ هزار بیت. دیوان قصاید و غزلهای عطار نیز از آثار ارزنده اوست و نزدیک به شش هزار بیت شعر دارد.
مذهب عطار نیشابوری و کتا ب مظهر العجایب او
فرید الدین عطار نیشابوری شاعر معروف فارسی گوی ایران اگر چه خیلی ها بر این اعتقادند که او سنی بوده ولی اشعاری که در کتاب مظهر العجایب وی درباره ائمه اهل بیت علیهم السّلام مخصوصاً حضرت علی علیه السّلام گفته است گویای علاقه او به اهل بیت علیهم السّلام می باشد.
عطار این کتاب را در شأن انسان کامل نوشته و مصداق آن را حضرت امیر المؤمنین امام علی علیه السّلام که مظهر کامل کمال انسانی و انسان کامل است قرار داده در واقع این کتاب در شأن امام علی علیه السّلام است. و از نظر عطار این کتاب بهترین و ارزشمند ترین اثر وی است.
مرا مظهر بود چشم کتبها ازو ظاهر شود پنهان و پیدا
عطار نیشابوری در این کتاب ارادت کامل خود به حضرت علی و ائمه طاهرین علیهم السّلام را به نحوی نشان می دهد. با اینکه عطار و شعرای معاصر او مانند مولوی ، حافظ، سعدی، سنایی، نظامی و … در زمانی زندگی می کردند که شیعه ودوستداران اهل بیت به راحتی نمی توانستند اظهار عقیده کنند و از طرف حکام وقت در تنگنا بودند. با این حال دیوان ها و کتب آنان مملو از اشعاری است که در عظمت مقام و مرتبت اهل بیت و نقش آنها در نظام هستی سروده اند.
این شعر از مظهر العجایب عطار است، که در مدح شاه اولیا امام علی علیه السلام سروده است.
دین اگر خواهی سخن را راست گو
باش تابع بر امام راستگو
شهسوار لو کشف شیر خدا
از خدا دانی جهان را رهنما
آن امامی کو بحق اسرار گفت
گفت با منصور و هم با دارگفت
مصطفی سرّ خدا با او بگفت
از حقایق ذرّهای کی او نهفت
او همیدانست سرّ من لدن
زان همی فرمود ز اسرار او سخن
سرّ اسرار خدائی او بود
نور انوار عطائی او بود
خود بدانستی که آخر هم خود اوست
یا مگر از حق نداری تو خبر
وز تعصّب گرد دوزخ تفتهای
چون تو را ناپاکیی از اصل رست
در صور کوشیده صوری آمده
تا شود این صورتت حقّ الیقین
رهبر کلّ جهانست آن ولیّ
گر تو هستی واقف سرّ کلام
نی خدا گفته است با او انّما
گر بدانی علم تو گردد تمام
گندم و درعالم جان تو ممیر
زان سبب در ملک معنی او نمرد
و اینچنین درّ یقین عطّار سفت
در زبان خامشی خاموش کن
وین سخن را خود بیانی دیگر است
در میان عاشقان خود ترس نیست
در میان عاشقان خود مرد باش
هر دونور ذات بیچون بی شکند
مرتضی ختم ولایت در عیان
جمله یک نورند حق کرد این ندا
این سخن را می نداند هر صبی
ماجرای گرایش عطار به عرفان
همان طوری که در پیش گفتیم شیخ عطار نیشابوری در شهر و محل زندگی خود نیشابور به شغل دارو فروشی اشتغال داشت وکار طبابت را هم نیز بر کار خود اضافه کرده بود، همه روزه بیماران زیادی به او مراجعه مینمودند، چون سروکار عطار با همه نوع اقشار جامعه بهمراه بود و با درد و اندوه آنان آشنایی بیشتری را داشت این خود بیشترین تأثیر عرفانی را در عطار به وجود آورد، و زمینه روی آوری او را به عرفان و و تزکیه نفس را بیش از همه فراهم می آورد.
در باره اینکه آتش عرفان در وجود وی چگونه روشن و شعله ور شده است حکایتی را به این شرح نقل کرده اند: روزی که شیخ عطار در منتهای سرگرمی بکار داروخانه و معالجه بیماران مشغول بود ناگاه درویشی را در مقابل محل شغلش دید که به شعر خواندن مشغول بود، در این حال درویش مدتی را به تماشای عطار گذراند.
چون این تماشا از حد خود گذشت شیخ از او پرسید ، ای درویش چه می خواهی و به چه می اندیشی؟ درویش جواب داد به این می اندیشم که تو با این مشغله سنگین چگونه و به چه حالت خواهی مرد؟ شیخ جواب داد ، همان طوری که تو خواهی مرد.
درویش گفت ابداً تو را ممکن نیست به آسانی من بمیری اگر باور نداری اکنون تماشا کن. پس کشکول خود را زیر سر گذاشت و جلو داروخانه دراز کشید و در همان ساعت از دنیا فانی رخت بر بست، و به جهان ابدی هجرت نمود.
مشاهده این منظره شیخ عطار نیشابوری را منقلب کرد بطوری که بتهذیب اخلاق و سیر در آفاق و گردش ولایات و تآلیف کتب عرفانی پرداخت، در این رتبه هم به مقامی رسید که مولوی درباره او میگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
مرگ عطار در سال ۶۱۸ هجری قمری به هنگام حمله مغول بود؛ وی در نزدیکی دروازه شهر به دست سربازان مغول کشته شد. علاوه بر این تمام آثار وی سوزانده شد و آثاری که از وی در دست است تنها آثاری است که قبل از حمله مغول، به سایر شهرها برده شده بودند.
- منابع و مآخذ »——————————————————————————————————————–
- کتاب صدای بال سیمرغ، دکتر عبدالحسین زرین کوب
- کتاب اطلاعات عمومی سخن ، تآلیف سعید درودی
- سایت ویکی فقه
- سایت اندیشه قم
- سایت ویکی پدیا
همچنین بخوانید »——————————————————————————————————————————–